وبلاگ امید

عمومی

وبلاگ امید

عمومی

آدم‌های موفـق با دیـگران 30 فـرق دارند


آدم های موفق خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند، متحد می‌کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند و می توان گفت آدم های موفق 30 فرق کلی با دیگران دارند که دانستن آنها بد نیست :

1. فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌کنند که دیگران آنها را نمی‌بینند.
2.
از مشکلات درس می‌گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می‌بینند.
3.
روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند.
4.
هوشیارانه و روشمندانه موفقیت‌شان را می‌سازند، در زمانی که دیگران آرزو می‌کنند موفقیت به سراغ‌شان‌ آید.
5.
مثل بقیه ترس‌هایی دارند ولی اجازه نمی‌دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.
6.
سوالات درست را به شیوه صحیح از خود می‌پرسند. سوال‌هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می‌دهد.
7.
به ندرت از چیزی شکایت می‌کنند و انرژی‌شان را به خاطر آن از دست نمی‌دهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی‌بافی و بی‌ثمر بودن است.
8.
سرزنش نمی‌کنند (واقعا فایده‌اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده می‌گیرند.
9.
وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت‌شان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت‌شان پیدا می‌کنند و بیشتر از ظرفیت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می‌کنند.
10.
همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ریزی کرده و فکر می‌کنند تا وقتی که کارشان را انجام می‌دهند استرس کمتری داشته باشند.
11.
خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند، متحد می‌کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند.
12.
بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت‌انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می‌کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگی‌شان اتوماتیک‌وار سپری شود.
13.
به‌وضوح و دقیقا می‌دانند که چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی می‌کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند.
14.
بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می‌کنند.
15.
در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی‌کنند و زندگی‌شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی‌دهند.
16.
آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می‌کنند. آنها از راه‌های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می‌گیرند.
17.
همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.
18.
دقیقا می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی‌شان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند.
19.
ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند؛ ریسک‌های مالی، احساسی و شغلی.
20.
با مشکلات و چالش‌هایی که برایشان پیش می‌آید سریع و تاثیرگذار روبه‌رو می‌شوند و هیچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی‌کنند. با چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می‌برند.
21.
منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند تا آینده‌شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند.
22.
وقتی بیشتر مردم کاری نمی‌کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می‌کنند.
23.
بیشتر از افراد معمولی روی احساسات‌شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ‌گاه برده احساسات‌شان نمی‌شوند.
24.
ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها کار می‌کنند.
25.
برای زندگی‌شان برنامه دارند و سعی می‌کنند برنامه‌شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه‌ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.
26.
در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می‌خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند.
27.
ارزش‌های زندگی‌شان معلوم است و زندگی‌شان را روی همان ارزش‌ها بنا می‌کنند.
28.
تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می‌دانند که پول و موفقیت مترادف هم نیستند. آنها می‌دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی‌ها خیال می‌کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته‌اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.
29.
اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده‌اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می‌روند که کمتر کسی می‌تواند برود، شاد می‌شوند.
30.
از خودشان مطمئن هستند.

گونه هایی سفت و برجسته داشته باشید!


گونه‌ها معمولا شانس خوبی ندارند و به‌عنوان یک عضو فراموش‌شده، اغلب مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرند.

آویزان شدن پوست اطراف گونه می‌تواند سن فرد را بیشتر جلوه دهد؛ بنابراین برای جلوگیری از این اتفاق، ورزش‌های زیر را به‌طور مرتب انجام دهید تا گونه‌هایی برجسته و سفت داشته باشید و به این ترتیب، چهره شما جوان و شاداب باقی بماند.

1- صاف بنشینید و با لب‌های بسته و حالتی راحت، صورت‌تان رو به جلو باشد. با استفاده از عضلات گونه، لب‌های خود را به جلو و عقب ببرید(در واقع لب‌ها را غنچه کنید و دوباره به حالت عادی برگردید). حین انجام این ورزش با استفاده از انگشت‌ها، از به‌کارگیری عضلات گونه مطمئن شوید.

2- لب‌ها را غنچه کنید و تا
۱۰ بشمارید، استراحت کنید و دوباره این حرکت را تا ۱۰ بار انجام دهید.

3- با لب‌های بسته، لبخند آرامی بزنید و بعد سعی کنید گونه‌ها را به سمت داخل دهان و دندان‌ها بکشید.

4- برای انجام این نرمش به آینه نگاه کنید. لب بالای تان را جمع کنید؛ در واقع گوشه لب‌ها به سمت بالا باشد و حالا عضلات گونه را به سمت چشم‌ها حرکت دهید. در این مرحله سعی کنید لب بالا، بینی‌تان را لمس کند. تا
۱۰ بشمارید و در همین حالت بمانید. استراحت کرده و بار دیگر نیز این حرکت را تکرار کنید.

5- مثل نرمش قبل، حین انجام این نرمش هم به آینه نگاه کنید. تا جایی که می‌توانید، لبخندی عریض و پهن بزنید؛ درحالی که لب‌هایتان بسته بوده و گوشه دهان به سمت بالا برگشته است. سعی کنید گوشه لب‌ها تا جایی که ممکن است به گوش‌هایتان نزدیک شود؛ البته هرقدر دهان کوچک‌تری داشته باشید، این اتفاق غیرممکن‌تر است اما شما سعی کنید این اتفاق بیفتد، چون صرفا حرکت ماهیچه‌های گونه مهم است.

6- حالا بینی‌تان را چین بدهید و در آینه، بالا رفتن و کشیده‌شدن ماهیچه‌‌های گونه را ببینید. تا
۵ بشمارید و بعد از استراحت کافی، ۱۰ بار این حرکت را تکرار کنید.

7- لب‌ها و دندان‌ها را بسته نگه دارید و لب بالا را باد کنید(درست مثل مواقعی که گونه‌ها را مثل بادکنک باد می‌کنیم). همین حالت را حفظ کنید و تا
۱۰ بشمارید. حالا این حالت بادکنکی را به گونه چپ منتقل کنید و تا ۱۰ بشمارید و بعد از آن هم به لب پایین و باز هم تا ۱۰ بشمارید. در نهایت، این بادکنک خودساخته را به گونه راست ببرید و برای آخرین‌بار تا ۱۰ بشمارید.

داستان خوشبخت ترین آدم!

پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت:  «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند»
تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند  تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.
تنها یکی از مردان دانا گفت : که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند، اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید،  پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود.

شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد. آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند  ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.  حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.
آن که ثروت داشت، بیمار بود.

آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند.

خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند. آخرهای یک شب،  پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد
که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید.

« شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر غذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم!  چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟»

پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.

پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!.